قبل از انقلاب رفت سربازی
جناب سرهنگ گفته بود خدمتت رو باید در منزل من بگذرانی
کارش این بود که کارهای منزل سرهنگ رو انجام بده
به محض ورود به منزل ، دید همسر سرهنگ وضع زننده ای داره
سریع از خونه زد بیرون و برگشت پادگان
سرهنگ برای این کارش تنبیه اش کرد
هجده توالت رو باید به تنهایی می شست
بعد از یک هفته از گذشت این تنبیه سرهنگ اومد و گفت:
حالا دوست داری برگردی تو خونه ی من کار کنی یا نه؟
عبدالحسین بهش گفت: اگه تا آخر خدمت مجبور باشم همه ی کثافت های توالت رو در بشکه خالی کرده و به بیابان بریزم ، باز هم پا توی خونه ی شما نمیذارم
بیست روز دیگه هم این تنبیه ادامه پیدا کرد
تا اینکه مسئولین پادگان خودشون خسته شدن و رهایش کردند
خاطره ای از شهید عبدالحسین برونسی
منبع: خاک های نرم کوشک ص ۱۸