عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
217 | 6897 | sarbandhay |
![]() |
183 | 6981 | baran |
![]() |
61 | 4598 | msn |
![]() |
16 | 1267 | baran |
![]() |
1 | 873 | msn |
![]() |
2 | 1072 | msn |
![]() |
4 | 993 | msn |
![]() |
1 | 868 | msn |

ازآن روزی کـه حلقه بر ضریحت بست دستانم / دلم شـیدا شد و دادم زکـف دامـان طاقت را .
... و نگاه به موهای زنان شوهر دار و غیر شوهردار حرام گردیده است چون موجب تهییج مردان شده و این تهییج موجب به فساد افتادن آنها و دست زدن به کارهای غیر حلال و زشت می شود.
و همچنین است حکم هر چیز که مانند موی زنان موجب تهییج مردان بشود.
امام رضا (ع)

صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم .به محض رسیدن به سراغ بیل رفت. بعد آن را از داخل خاک بیرون کشید وحرکت کرد!با تعجب گفتم:آقا مرتضی کجا می ری!؟ نگاهی به من کرد وگفت:دیشب جوانی به خواب من آمد وگفت:من دوست دارم در فکه بمانم!بیل را بردار وبرو!
راوی:بسیجیان تفحص
منبع:کتاب شهید گمنام

به مادر قول داده بود بر می گردد … چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت : بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت …

از راست: نفر اول (شهید عباس بیات)، نفر دوم (شهید رحمان میرزا زاده)، نفر سوم (شهید اکبر عزیز زاده)، نفر پنجم (شهید مرتضی ملکی، نفر هفتم (شهید محمد بهشتی)، نفر هشتم (شهید سید محسنجلادتی)، نفر دهم (شهید پیام پور رزاقی)، نفر یازدهم (شهید حاج قاسم اصغری)

بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
برآورد اعمال در #شب_نوزدهم انجام میگیرد و تصویب آن در #شب_بیست_ویکم و تنفیذ آن در #شب_بیست_وسوم .
-وسائل الشیعه، ج 7 ص 259
امام کاظم علیه السلام :
کسی که به دوراز چشم برادر(ایمانی)اش در #حق وی #دعا کند
ازجانب #عرش #ندا داده میشود که:
صد هزار برابر آنچه برای او خواستی نصیب تو خواهد شد...



تعجیل در فرج پر نورش صلوات


1- دوازدهم تیر سال 67، ساعت تقریبا نزدیک 10 است و ناو آمریکایی «وینسس» در آبهای خلیج فارس در حرکت است.
2- ساعت حدود 10:10 فرمانده مرکز عملیات نیروی دریایی آمریکا، از این که ناو مذکور چندین کیلومتر دورتر از محلی قرار دارد که باید باشد، ابراز تعجب کرده و به فرمانده ناو اخطار میدهد که برگردد.
3- پس از بیست و هفت دقیقه تاخیر، در ساعت حدود 10:25 هواپیمای ایرباس از فرودگاه بندرعباس به مقصد دبی به حرکت درمیآید.
4- دیگر ساعت کم کم به 10:30 نزدیک میشود. اکنون ناو «وینسس» در آبهای "ایران" شناور است و هواپیمای مسافربری ایرباس با 298 سرنشین در آسمان "ایران" در حال پرواز. کاپیتان راجرز فرمانده این ناو پیشرفته، هواپیمای مسافربری را در رادار میبیند و سیگنالهای ارسالی آن را دریافت میکند؛ سیگنال «کد 3» یعنی من هواپیمای مسافربری هستم نه جنگی!
5- فرمانده باتجربه و خبره این ناو پیشرفته آمریکایی به بهانه این که آن را f14 گمان کرده فرمان آتش میدهد. دو موشک روانه هواپیمای مسافربری با 298 سرنشین میشود و... تمام.
156 مرد، 53 زن، 57 کودک 2 تا 12ساله و هشت کودک زیر دو سال به همراه 42 نفر با ملیتهای یوگسلاو، پاکستانی، هندی، عرب و 16 خدمه پروازی برشته میشوند...
6- تمام سربازان ناو جنگی وینسنس پس از بازگشت از ماموریت موفق خویش، از سوی نیروی دریایی آمریکا مدال مبارزه دریافت کردند. بر اساس گفتههای شبکه هیستوری، مدال مبارزه به کسانی داده میشد که میتوانستند با «سرعت و دقت آتش بگشایند»!

هفته ی سربازان گمنام امام زمان خدمت همه ی بی نشان های مولا مبارک باد..

ز شهر عشق تو را سینه چاک آوردند
به عرش رفته ما را به خاک آوردند
عبور کرده ای از کوچه سحر گویی
که روی دست تو را تابناک آوردند
به ذهن باغ همیشه تو سبز خواهی ماند
اگر نشان ز تو تنها پلاک آوردند...

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی
هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ
دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"

حضرت آیتالله خامنهای: ما در پاسخ به عصبانیت آمریکا از پیشرفت ملت ایران، همان جمله معروف شهید بهشتی را تکرار میکنیم که از عصبانیت بمیرید .

امام صادق علیه السلام :
لَیسَ عَلَی الجَوارِحِ عِبادَةٌ أخَفُّ مَؤونَةً وأفضَلُ مَنزِلَةً
وأعظَمُ قَدرا عِندَ اللّهِ مِنَ الکَلامِ فی رِضَا اللّهِ ولِوَجهِهِ
ونَشرِ آلائِهِ ونَعمائِهِ فی عِبادِهِ؛
هیچ عبادتی برای اعضا ، سبُک بارتر و در نزد خدا منزلتش برتر و
قدرش بیشتر از سخن گفتن برای رضایتِ خداوند و برای خاطر او و انتشار نعمت
های ظاهری و باطنی اش در میان بندگانش نیست.
بحار الأنوار ج ۷۱ ص ۲۸۵
تبلیغ بر پایه قرآن و حدیث، ص 260


فراموشمان نشود!
پدرجان، افتخار كن كه خداوند به تو چنين فرزندي عطا كرده است كه در راه خدا انجام وظيفه ميكند. اگر من در جبهه شهيد شدم، چه سعادتي بهتر از اين. مگر من از علي اكبرها بهترم و از علي اصغرها كوچكترم؟ پدرجان، چه راهي را بهتر از راه سرخ حضرت حسين(ع) سراغ داريد. اگر هست به من نشان بده تا به آن راه بروم. اسلام در خطي است كه هميشه به خون احتياج دارد. با توجه به اينكه برادران دوازده ساله و سيزده سالة ما شهيد ميشوند، هنوز هم كم است و اين درخت اسلام بايد با اين خونها آبياري شود.

الـــــقدس لــــــنا...
از بچگی با این شعار به پیشواز روز قدس رفتیم....
.
.
.
به امید روزی که با این شعار وارد قدس عزیز شویم(ان شاءالله)

بچه جنگ و جبهه و دفاع مقدس بود.. می گفت : جبهه ها و رزمنده های ما همه
معادلات و فرضیات و حتی تجربیات دانشمندان و اهل علم را بر هم زده بودند...
تعریف می کرد که استادشان در سر کلاس درس می گفته : تمام عضلات بدن از مغز دستور می گیرد؛
اگر ارتباط مغز با اعضای بدن قطع بشود ، اعضا هیچ حرکتی نخواهند داشت...اگر هم داشته باشند
کاملا غیر ارادی و نامنظم خواهد بود...
به اینجا که رسید زد زیر گریه و گفت : ببخشید استاد !
وقتی ترکش توپ سر رفیق منو از زیر چشم هایش برد تا یک دقیقه الله اکبر می گفت ....

بسم رب الشهدا
صاحب خانه اش گفته بود:"طیبه که به خانه ما آمد، ما سرمان برهنه بود،بی حجاب بودیم.
این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا گفت که ما دیگر یک تار موی مان را نگذاشتیم پیدا شود".
به ساواک که گرفته بودش و دستبند زده بود به دست هایش، گفته بود:
"مرا بکشید ولی چادرم را برندارید".
خاطره ای از شهیده طیبه واعظی دهنوی/ کفش های جامانده در ساحل/ص78و93

چه دردی کشیده ...!!
بهتر نگاه کن ...
به جای پاهایش به صورت معصومش نگاه کن ...
آرامش را می بینی؟؟؟؟؟؟
و چه زیبا گفت حضرت قــــاسم (ع) .....
شهادت برای من از عسل هم گواراتر است...

جوان بود که رفت
تا آمده بود حرفی بزند، دود همه جا را گرفته بود و آتش زبانه می کشید،
آمد فریاد بزند و کمک بخواهد
که این آیه آمد:
ما به مریم(س) گفتیم که روزه سکوت بگیرد...
و از آن روز تا حالا،روزه سکوت گرفته است و با چشمانش با انسان ها حرف میزند؛
.
.
.
یادم هست که
جوان بود وقتی که رفت ولی...

عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت.
عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم.. سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد..امام(ره) گریه اش گرفته بود..
فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم...
تعداد صفحات : 6