عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
217 | 6897 | sarbandhay |
![]() |
183 | 6981 | baran |
![]() |
61 | 4598 | msn |
![]() |
16 | 1267 | baran |
![]() |
1 | 873 | msn |
![]() |
2 | 1072 | msn |
![]() |
4 | 993 | msn |
![]() |
1 | 868 | msn |

ما زین جهان از پی دیدار می رویم، از بهر دیدن حیدر کرار می رویم

سلام به دوستای عزیزم . . .
عیدتون مبارک
…
بلغ ما انزل الیک یا رسول الله
عید غدیر است امر خطیر است
احمد بشیر است حیدر امیر است
عید غدیر مبارک

کمی بعد یک نفر گریه کنان خبر آورد که: کریمی با تویوتایش تخته گاز می آمده چند تا گوسفند وسط جاده می دوند. پایش را می گذارد روی ترمز تا به گوسفندها نخورد دمکرات ها از همه طرف نشانه اش می گیرند ماشین را می بندند به گلوله، ناگهان تویوتا آتش می گیرد.
از ماشین می پرد بیرون دمکرات ها سر می رسند می گیرندش و می گویند به امام توهین کن و گرنه..
می اندازندش توی تویوتا که در حال سوختن بوده. قد بلندش بعد از سوختن شده بود اندازه ی یک بچه ی شش، هفت ساله!

ازآن روزی کـه حلقه بر ضریحت بست دستانم / دلم شـیدا شد و دادم زکـف دامـان طاقت را .
... و نگاه به موهای زنان شوهر دار و غیر شوهردار حرام گردیده است چون موجب تهییج مردان شده و این تهییج موجب به فساد افتادن آنها و دست زدن به کارهای غیر حلال و زشت می شود.
و همچنین است حکم هر چیز که مانند موی زنان موجب تهییج مردان بشود.
امام رضا (ع)

به سر سوداری آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتید چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم ...

صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم .به محض رسیدن به سراغ بیل رفت. بعد آن را از داخل خاک بیرون کشید وحرکت کرد!با تعجب گفتم:آقا مرتضی کجا می ری!؟ نگاهی به من کرد وگفت:دیشب جوانی به خواب من آمد وگفت:من دوست دارم در فکه بمانم!بیل را بردار وبرو!
راوی:بسیجیان تفحص
منبع:کتاب شهید گمنام

از این سیاهی به خدا شرمنده ایم
خالی شده جای شما ، به خدا شرمنده ایم ...


بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
برآورد اعمال در #شب_نوزدهم انجام میگیرد و تصویب آن در #شب_بیست_ویکم و تنفیذ آن در #شب_بیست_وسوم .
-وسائل الشیعه، ج 7 ص 259
امام کاظم علیه السلام :
کسی که به دوراز چشم برادر(ایمانی)اش در #حق وی #دعا کند
ازجانب #عرش #ندا داده میشود که:
صد هزار برابر آنچه برای او خواستی نصیب تو خواهد شد...




1- دوازدهم تیر سال 67، ساعت تقریبا نزدیک 10 است و ناو آمریکایی «وینسس» در آبهای خلیج فارس در حرکت است.
2- ساعت حدود 10:10 فرمانده مرکز عملیات نیروی دریایی آمریکا، از این که ناو مذکور چندین کیلومتر دورتر از محلی قرار دارد که باید باشد، ابراز تعجب کرده و به فرمانده ناو اخطار میدهد که برگردد.
3- پس از بیست و هفت دقیقه تاخیر، در ساعت حدود 10:25 هواپیمای ایرباس از فرودگاه بندرعباس به مقصد دبی به حرکت درمیآید.
4- دیگر ساعت کم کم به 10:30 نزدیک میشود. اکنون ناو «وینسس» در آبهای "ایران" شناور است و هواپیمای مسافربری ایرباس با 298 سرنشین در آسمان "ایران" در حال پرواز. کاپیتان راجرز فرمانده این ناو پیشرفته، هواپیمای مسافربری را در رادار میبیند و سیگنالهای ارسالی آن را دریافت میکند؛ سیگنال «کد 3» یعنی من هواپیمای مسافربری هستم نه جنگی!
5- فرمانده باتجربه و خبره این ناو پیشرفته آمریکایی به بهانه این که آن را f14 گمان کرده فرمان آتش میدهد. دو موشک روانه هواپیمای مسافربری با 298 سرنشین میشود و... تمام.
156 مرد، 53 زن، 57 کودک 2 تا 12ساله و هشت کودک زیر دو سال به همراه 42 نفر با ملیتهای یوگسلاو، پاکستانی، هندی، عرب و 16 خدمه پروازی برشته میشوند...
6- تمام سربازان ناو جنگی وینسنس پس از بازگشت از ماموریت موفق خویش، از سوی نیروی دریایی آمریکا مدال مبارزه دریافت کردند. بر اساس گفتههای شبکه هیستوری، مدال مبارزه به کسانی داده میشد که میتوانستند با «سرعت و دقت آتش بگشایند»!

هفته ی سربازان گمنام امام زمان خدمت همه ی بی نشان های مولا مبارک باد..

ز شهر عشق تو را سینه چاک آوردند
به عرش رفته ما را به خاک آوردند
عبور کرده ای از کوچه سحر گویی
که روی دست تو را تابناک آوردند
به ذهن باغ همیشه تو سبز خواهی ماند
اگر نشان ز تو تنها پلاک آوردند...

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی
هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ
دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"

حضرت آیتالله خامنهای: ما در پاسخ به عصبانیت آمریکا از پیشرفت ملت ایران، همان جمله معروف شهید بهشتی را تکرار میکنیم که از عصبانیت بمیرید .

امام صادق علیه السلام :
لَیسَ عَلَی الجَوارِحِ عِبادَةٌ أخَفُّ مَؤونَةً وأفضَلُ مَنزِلَةً
وأعظَمُ قَدرا عِندَ اللّهِ مِنَ الکَلامِ فی رِضَا اللّهِ ولِوَجهِهِ
ونَشرِ آلائِهِ ونَعمائِهِ فی عِبادِهِ؛
هیچ عبادتی برای اعضا ، سبُک بارتر و در نزد خدا منزلتش برتر و
قدرش بیشتر از سخن گفتن برای رضایتِ خداوند و برای خاطر او و انتشار نعمت
های ظاهری و باطنی اش در میان بندگانش نیست.
بحار الأنوار ج ۷۱ ص ۲۸۵
تبلیغ بر پایه قرآن و حدیث، ص 260


کلیپ تصویری
پاسخ جالب الهام چرخنده به توهین های اخیر :
"به جرم عاشقی مرا با چوب زدند… روز پدر را به حضرت آقا تبریک میگویم…"
پس از آنکه الهام چرخنده در ایام نوروز، به رسم ادب ابتدا عید را به مقام معظم رهبری تبریک گفت + موج تخریب ها و توهین ها علیه وی آغاز شد و کار به جایی رسید که عده ای به خودرو وی حمله کردند و باشکستن شیشه های ماشین وی، او را مورد اهانت و توهین قرار دادند.
حجم : ۲۶٫۵



حرف هجران شده بسیار به هم ریخته ام
باز از دوری دلدار به هم ریخته ام
کاش ای کاش فقط نیمه نگاهی می کرد
به منِ عاشق بیمار ... به هم ریخته ام
به گمانم پسر فاطمه با من قهر است
نشدم لایق دیدار به هم ریخته ام
کار دستم دهد این بار گناهانی که
روی هم گشته تلمبار به هم ریخته ام
با همه بار گناهی که به گردن دارم
مثل حُر آمدم این بار ... «به هم ریخته ام»
دگر از دست خودم خسته شدم از بس که
شده ام مایه ی آزار به هم ریخته ام
من گنه می کنم و دائماً او می بخشد
من که از این همه تکرار به هم ریخته ام
«مرد صابونی» ام و میل به دنیا دارم
اصلاً انگار نه انگار به هم ریخته ام
فتنه معلوم کند که چه کسی پاکار است
نیستم عاشق پاکار به هم ریخته ام
من آلوده فقط لاف زدن را بلدم
این چنین می کنم اظهار: به هم ریخته ام
یک نفر یار ندارد! چه قدَر مظلوم است
از چنین وضع اسفبار به هم ریخته ام
با تمام بدی ام باز رهایم ننمود
خیلی از مرحمت یار به هم ریخته ام

فراموشمان نشود!

بسم الله
کوچه ها ...
کوچه هایی که انگار تب دارند
یا منم که تب دارم ؟!
تب عشق است یا ...
کوچه هایی سرشار از شلوغی رنگ ها ...
میان همهمه ی اینبوم ِ نقاشی که کدام رنگ بهتر است
با یک رنگی چادرم ، قدم می زنم ...
صاف
سیاه ِ سیاه
ولی
زلال ...
نگاه دوخته شده به زمین حکایت می کند دل ِگرفته را...
دست هایی که چادر را گرفته اند هر لحظه محکم تر مشت می شوند ...
قدم های تند ...
دلی که هوایش ابری و آسمان چشمی که نم نم می بارد ...
صدای مردم ِ هفت رنگ ، مدام در سر می پیچد ، در دل غوغا کرده و می شکنند !
حواسمان هست ؟!
چه چیز می شکند ؟!
ــ آی ! کلاغ سیا !
ــ اللهم صل علی محمد و آل محمد !
ــ نگاش کنین دهاتیو ! . . .
گام های بلند و راه رفتن ِ تند و تند تر . . .
برای فرار از چه ؟!
یک لحظه ناخود آگاه در ذهن عبور می کند : کاش چادری نبودم ...!

امام باقر العلوم علیه السلام می فرمایند:
به خدا سوگند هیچ بنده ای در دعا ، پافشاری و اصرار به درگاه خدای عزوجل نکند ، جز اینکه حاجتش را بر آورد
کافی ، جلد 2 ، صفحه 475
تعداد صفحات : 8