عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
217 | 6897 | sarbandhay |
![]() |
183 | 6981 | baran |
![]() |
61 | 4598 | msn |
![]() |
16 | 1267 | baran |
![]() |
1 | 873 | msn |
![]() |
2 | 1072 | msn |
![]() |
4 | 993 | msn |
![]() |
1 | 868 | msn |


برای نگهبانی داوطلب شده بود به او گفتند: ((به تو اسلحه نمی دهیم ها))
بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت ((ندهید خودم نارنجک دارم)) با همان نارنجک دخل یک جاسوس
نفوذی را آورد .
بخشی از وصیت نامه این سردار کوچک خرمشهر
بسم الله الرحمن الرحیم
من نمیدانم چه بگویم من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود.
من می خواهم وصیت کنم هر لحظه در انتظار شهادت هستم .
پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید.
از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند .
به خدا توکل کنند.
پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید .

بعضیها معرکه راه میانداختن بچه مرشد! جااااان مرشد
اگه گفتی حالا وقت چیه؟
بعد همه با هم میگفتند: وقت خداحافظیـــــه......
هر کدوم این شهدا وقتی به سفر میرفتند
برای مادرانشان قامتی داشتن علی اکبری....!
اما حالا....... از سفر برمیگردند، با قامتی علی اصغری...



- دیروز از هرچه بود گذشتیم امروز از هرچه بودیم!
- آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!
- دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!
- جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد!
- الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم
- بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و
- آزادمان کن تا اسیر نگردیم. شهید شوشتری

بسم رب شهدا وصدیقین
شهید گمنام سلام
اینان مردانی هستند که حماسه آفریدند.
اینان دلیر مردانی هستند
که با سجودشان مخلصانه به سوی خداوند شتافتند.
در خاکریزها خمیده راه می رفتند
تا ما امروز با قامتی راست قدم برداریم.
تا حالا فکر کردید شهید گمنام یعنی چی ؟
تا حالا فکر کردید وقتی میگیم شهید گمنام ، چه حرفی داریم میزنیم؟
وقتی مزار یه شهید گمنام می بینید به این فکر کردید که یک خانواده یه عزیزشون رو گم کردند؟
وقتی مزار یه شهید گمنام می بینید به این فکر کردید که یه مادر، یه پدر، یه همسر، یه فرزند، یه عزیزی رو گم کردند؟
وقتی مزار یه شهید گمنام می بینید به این فکر کردید که در این سالها که این شهید اینجا خوابیده یه خانواده در انتظار به سر میبرند؟
می دونید چشم انتظاری یعنی چی؟
می دونید سال ها گوش به زنگ بودن برای رسیدن یک خبر یعنی چی؟
می دونید این همه شهید گمنامی که در سراسر ایران به خاک سپرده شدن یعنی چی؟

کین خانه بنا شد به تولای علی
در داخل این خانه چو نیکو نگری
هم مهر محمد است و هم مهر علی
عید غدیر خم مبارک باد

در کوی نيک نامان مارا گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغيير ده قضا را

عشق بازی با خدا یادش بخیر- می گساری با دعا یادش بخیر
رقص در نیزارها یادش بخیر- دف زدن با دوشکا یادش بخیر
سنگر و سجاده ها یادش بخیر- توپ ها خمپاره ها یادش بخیر
زخم ها و چفیه ها یادش بخیر- چهره های بی ریا یادش بخیر
سفره های با صفا یادش بخیر- نان خشک جبهه ها یادش بخیر
اشک هااخلاص ها یادش بخیر- های های گریه ها یادش بخیر
خوف وایثار و رجا یادش بخیر- خنده های بی صدا یادش بخیر...

باز یاد آتــش و خون می کنم
یاد فکــــه ، یاد مجـنون می کنم
یاد دهــــــلاویه ، یاد دهلــــــران
یاد قلــــبِ پُر امـــید عــاشقـــان
یاد ذکــر یا علـــی ، یا فـــاطــمه
یاد دل هــایی به دور از واهـمــــه
عشق بازی با خــــدا یادش بخیر
نیمه شــب ها و دعــا یادش بخیر
در دلِ شب حمله ها ، یادش بخیر
کـــربلای جبهه ها یادش بخیر

هم قد گلوله توپ بود
گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟
گفت:با التماس!
گفتم:چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟
گفت:با التماس!
به شوخی گفتم،میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت:با التماس!
تکههای بدنش رو که جمع میکردم،فهمیدم چقدر التماس کرده....


شهید سید محمد علی جهان آرا:
بچه ها!اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد.
مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند!
شادی روح شهیدان جهان آرا و مادر شهیدان صلوات


چند روز پیش با دوستان بحث کردیم در مورد همین لباس مستهجنی که داره در بین عموم مردم جا میفته و به نوعی لباس عرفی بانوان شده؛ بلااستثنا تمامی دوستان بنده (همشون مجردن!) از وضعیت به وجود اومده به شدت شاکی بودن و میگفتن چرا نیروی انتظامی و اماکن و امثالهم با این خانومایی که در سطح خیابون چنین لباس هایی میپوشن برخورد نمیکنن.
یکی از دوستان که دستی در فیس بوک دارن یه چیزایی گفتن که خوبه شما هم مطلع بشید. این دوستمون گفت الان اگه توی فیس بوک سرچ بکنید "ساپورت" بیش از بیست – سی صفحه براتون باز میشه که همگی دارن عکس های مختلف از بانوان ایرانی که این لباس رو پوشیدن منتشر میکنن؛ برخی از این عکس ها مخفیانه از سطح خیابون گرفته شده و بخش قابل توجهی از این تصاویر توسط خود افراد عکس برداری و منتشر شده.
نکته بعدی، کامنت هایی هست که پایین این عکس ها گذاشتن، رفیقمون میگفت بعضی هاشون رو که میخونم دود از سرم بلند میشه! میگفت خیلی از این خانوم هایی که چنین عکس هایی رو توی فیس بوک Share کردن اصلاً از اینکه چنین نظراتی رو پایین تصاویر خودشون ببینن لذت میبرن!!
از اونجایی که امروزه فراگیر شدن اینترنت و شبکه های اجتماعی و تأثیری که این شبکه های مجازی در زندگی حقیقی و تغییر ساختار حکومت ها دارن، جا داره خیلی سریع و ضربتی به این موضوع رسیدگی بشه.
من اسم این بمباران جنسی و تحریک سطح عمومی جامعه رو میزارم آندلاسیزاسیون ایرانی!!
آیا من خیلی احمق هستم که فکر میکنم داریم به سمت آندلس و سرنوشت مسلمانان اسپانیایی حرکت می کنیم؟
آیا من دیوانه هستم که چنین مطلبی رو برای بار چندم در وبلاگم منتشر کردم؟
آیا من با انتشار این مطلب دارم ترویج گناه می کنم؟
آیا من بیش از اندازه به این موضوع و این پوشش حساس شدم؟
آیا بی غیرت شدن مردان باعث این وضع شده؟
آیا بیخیالی مسئولین باعث چنین اتفاقی شده؟
آیا شبکه های ماهواره ای روی سبک زندگی مردم کشور ما اثر گذاشته؟
آیا لقمه هایی که آلوده به حرام هستن دارن چنین بلایی سر جامعه ی ما میارن؟
آیا ... لا اله الا الله ...!
شهدا شرمنده ایم...

گفتا که : چو دوست بود خرسند به مرگ
گفتم که : وصیتی نداری ؟ خندید ...
یعنی که همین بس است : لبخنــــد به مـــرگ ....
«قیصر امینپور»

ارتش عراق با استقرار نیروهای خودی روی ارتفاعات مرزی مهران، علاوه بر ایجاد تسلط بر این شهر، موفق شده بود با نیروی کمتری از منطقه بدره پدافند کند. حال آن که عقب راندن دشمن از روی ارتفاعات مرزی، پدافند در دشت را به او تحمیل می کرد و در نتیجه نیروی بیشتری زمین گیر می شد. بر همین اساس، طرح تأمین مهران – به عنوان دومین عملیات محدود در شرایط جدید – در دستور کار قرار گرفت.
خلاصه گزارش عملیات :
نام عمليات: والفجر 3
زمان اجرا: 7/5 /1362
تلفات دشمن:5500 (كشته، زخمي و اسير)
رمز عمليات: يا الله - يا الله - يا الله
مكان اجرا: شهرهای مرزی مهران – جبهه میانی جنگ
ارگانهاي عملكننده: رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي
اهداف عمليات: آزادسازی شهر مهران و مناطق پیرامون


سه رزمنده بسیجی، در مجالی که یافته اند ...
در کانالی باریک به نماز ایستاده اند.کانالی که برای این رزمندگان، هم "محرابِ نبرد" است و هم "محرابِ نماز" !!!
و چه محرابی از این نزدیک تر به بارگاهِ الله؟

- خلاصه گزارش عملیات :
- نام عمليات: والفجر مقدماتي
- زمان اجرا: 11/18 /1361
- تلفات دشمن:4620 (كشته، زخمي و اسير)
- رمز عمليات: يا الله - يا الله - يا الله
- مكان اجرا: منطقه عمومي فكه
- ارگانهاي عملكننده: رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي
- اهداف عمليات: تصرف پل غزيله و پيشروي به سوي شهر العماره عراق
- اهداف عملیات
- اولین هدف تصرف پل غزیله بود و چنانچه این مرحله از عملیات با موفقیت انجام می شد، تصرف شهر العماره به عنوان دومین هدف در دستور کار قرار می گرفت.
- موقعیت منطقه
- منطقه عملیاتی از شمال به میشداغ و برقازه از جنوب به هورالهویزه از شرق به چزابه و شهر بستان و از غرب به شهر العماره عراق و رودخانه دجله منتهی می شد.
- در منطقه مزبور رودخانه های متعددی وجود دارد، از جمله: رودخانه دویرج که از کوه های شمالی منطقه سرچشمه گرفته و به هورالسناف می ریزد و رودخانه میمه که سرچشمه آن ارتفاعات ایلام است و به طرف هور بن عمران (جنوب هورالسناف) منتهی می شود.
مختصر نوشته شد...

- امروز برای شهــــدا وقت نداریم
از عشق مگو قصه، که مــــا وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گنــــاه است
از بهر ملاقات خــــــدا وقت نداریم
در کوفه تن غیرتمــــان گوشه نشین است
بهر سفـــر کرببلا وقت نداریم
هر چند که خوبست شهیدانــــه بمیریم
زیباست ولی حیف که مـــا وقت نداریم

با قایق گشت می زدیم. چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند بهمون.
سر یک آب راه، قایق حسین پیچید روبرویمان. ایستادیم و حال و احوال. پرسید «چه خبر؟»
- آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود.
حالا که درست شده،
مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم، مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه،
می پریم پایین، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم.»
پرسید «پس کی نماز می خوانی؟»
گفتم «همون عصری.»
گفت «بی خود.» بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم.


شهید همت میفرماین که:
در همین عملیات والفجر 4 هنگام رسیدن به میدان مینی که پاکسازس نشده بود
یک بسیجی رو دیدم که رفت رو سیم خاردار دراز کشید اونم از نوع حلقویش و بعد گف رد شین!!!!!
کسی اینقدر عاشق؟؟؟؟!!!!!!!!!
عشق بدون شناخت نیست........

تنها پسر خانواده مؤمنی بود؛ مادرش بعد از کلی نذر و نیاز و توسل به امامزادههای ایلام، علی را از خداوند گرفت؛ آن هم در ماه مبارک رمضان و شب شهادت حضرت علی(ع). علی تنها برادر و نورچشمی ۵ خواهر بود تا اینکه در یازده سالگی رفت پی طلبگی و در ۱۵ سالگی به شهادت رسید؛ جالب اینجاست که پیکر شهید طلبه «علی مؤمنی» بعد از ۱۵ سال با توسل مادر علی به حضرت ابوالفضل(ع) به آغوش مادرش بازگشت.

سرزمین کربلا میعاد عشق است
کربلای پنج ما فریاد عشق است
دلا بشنو حدیث وصل یاران
کبوترهای بی بال دو ایوان
دلا در عاشقی چون کاوه می باش
که سر یا خدا چون او کنی فاش
درودی بر جهان آرای ایران
صلابت پیشه و سردار شیران
گل یاس شهیدم باکری را
به خاطر آورم در سادگی ها
شراب عشق حق در نی قلم شد
و آوینی به آن بر مقصدش شد
که همت با وضوی عشق خوابید
میان خاک و خون در سایه ی بید

اونقدر برا اومدن به جبهه التماس کرد که کلافه شدم
کارش شده بود گریه و التماس
آخر سر فرستادمش مخابرات تا بی سیم چی بشه
رفت آموزش دید و برگشت
اتفاقا شد بی سیم چی خودم...
... یه شب توی عملیات اتیش دشمن زیاد شد
همه پناه گرفتند و خوابیدند روی زمین
یه لحظه این بچه رو دیدم که بی سیم روی دوشش نیست
فکر کردم از ترس پرتش کرده روی زمین
زدم توی سرش و گفتم: بی سیم کو بچه ؟!
با دست به زیر بدنش اشاره کرد
دیدم بی سیم رو گذاشته زمین و رویش خوابیده
نگاهم کرد و گفت:
اگه من ترکش بخورم یکی دیگه بی سیم رو بر میداره
ولی اگه بی سیم ترکش بخوره و از کار بیفته ، عملیات لنگ می مونه...
... مخم تاب برداشت
زبونم بند اومده بود از فکر بلندش

نیمه های شب از اتاقش صدای گریه و ناله می آمد. بچه ام داشت نماز شب می خواند. نخواستم مزاحمش بشوم.
تا اذان صبح نماز خواند و دعا کرد و ناله زد.
برای نماز صبح سجاده را باز کردم.دیدم از بس اشک ریخته؛ مهر سجاده خیس شده است. آن موقع محمد سیزده ساله بود
تعداد صفحات : 8