نماز شبش رو که می خوند ، تا صبح بیدار می موند
ما رو هم برا نماز بیدار می کرد
بعد از نماز با بچه ها ورزش می کردیم و نهایتاً می رفت سر کار
هر روز صبح نیم ساعت تا سه ربع وقت می ذاشت برا بچه ها
بهشون می گفت درباره هر چی دوست دارین حرف بزنین
روزهای جمعه هم می یومد و می گفت: امروز می خواهم یک کار خیر انجام بدهم
بعد وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه
در رو می بست و شروع می کرد به شستن ظروف و ...
خاطره ای از زندگی شهید صیاد شیرازی
راوی: همسر شهید