جایی برا موسسه روایت سیره ی شهدا نداشتیم
از همون اول یه خونه اجاره کرده و سیره ی شهدا رو راه انداخته بودیم
مدتی اجاره خونه عقب افتاده بود
هیچ منبع درامدی هم نداشتیم که اجاره رو تامین کنه
مسئول سیره بچه های موسسه رو جمع کرد و گفت بریم گلزار شهدا
همه راه افتادیم
رسیدیم سر مزار شهید زین الدین
مسئول سیره به تک تک بچه ها گفت:
گزارش کاراتون رو برا شهید بگین
تک تک گزارش دادیم
آخر سر مسئولمون خطاب به شهید زین الدین گفت:
ببین آقا مهدی! این وظیفه ی ما بود که انجام دادیم
الان هم اجاره خونه عقب افتاده ، صاحب خونه هم ما رو جواب کرده
تصمیم با خودتونه
اگه می خواین ما همچنان سیره شهدا رو نگه داریم ، اجاره ی مکانش رو جور کنین...
... صبح اول وقت روز بعد دیدم پدر شهید زین الدین اومد سیره
یه بسته پول گذاشت روی میز
جریان پول رو که پرسیدم ، گفت:
دیشب مهدی اومد به خوابم و گفت: این مبلغ رو برسونم به مسئول سیره ی شهدا
پول رو شمردیم ، دقیقا مبلغ اجاره ی عقب افتاده بود...