دستم شكسته بود
اومدم بیمارستان و گچ گرفتمش
گفتند: حسين خرازى رو آوردند بيمارستان
تا رفتم عيادتش ، از تخت اومد پائين
بغلم كرد و گفت: دستت چى شده؟
گفتم: هيچى حاج آقا! يه تركش كوچيك خورده و شكسته
خنديد و گفت: چه خوب! دست من يه تركش بزرگ خورده و قطع شده...
خاطره ای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرازی
منبع: کتاب یادگاران " شهید حاج حسین خرازی "