در سينه ام دوباره غمي جان گرفته است
امشب دلم به ياد شهيدان گرفته است
تا لحظه هاي پيش دلم گور سرد بود
اينك به يمن ياد شما جان گرفته است
در آسمان سينه ي من ابر بغض خفت
صحراي دل بهانه ي باران گرفته است
از هر چه بوي عشق تهي بود خانه ام
اينك صفاي لاله و ريحان گرفته است
ديشب دو چشم پنجره در خواب ميخزيد
امشب سكوت پنجره پايان گرفته است
امشب فضاي خانه ي دل سبز و ديدني ست
در فصل سرد، رنگ بهاران گرفته است