حاج احمد کاظمی توی عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد
ترکش خورده بود به سرش
با اصرار بردیمش اورژانس
می گفت: کسی نفهمه زخمی شدم ، همین جا مداوام کنین
دکتر اومد و گفت: زخمش عمیقه ، باید بخیه بشه
بستریش کردند
از بس خونریزی داشت بیهوش شد
... بعد یه مدت یک دفعه از جا پرید و گفت:
پاشو بریم خط
قسمش دادم. گفتم: آخه تو که بیهوش بودی ، چی شد یهو از جا پریدی؟
گفت: بهت میگم ، به شرطی که تا زنده ام به کسی چیزی نگی
بعد برام تعریف کرد:
وقتی بیهوش بودم دیدم حضرت زهرا سلام الله علیها وارد شدند
بهم فرمودند: چیه؟ چرا خوابیدی؟
عرض کردم: سرم مجروح شده ، نمی تونم ادامه بدم
حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند: بلند شو ، چیزی نیست
بلند شو برو به کارهایت برس
راوی: آقای خانزاد
منبع: کتاب خط عاشقی ، صفحه ۹