گاهی دلم می گیرد
از آدم هایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم
فریبت می دهند
دلم می گیرد از خورشیدی که گرم نمی کند
و نوری که تاریکی می دهد
از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند
دلم می گیرد از سردی
چندش آور دستی که دستت را می فشارد
و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمی بیند
از دوستی که برایت
هدیه
دو بال برای پریدن می آورد
و بعد پرواز را با منفور ترین کلمات دنیا معنی می کند
دلم می گیرد از چشم امید داشتنم به این همه هیچ
گاهی حتی
از خودم هم دلم می گیرد