صبح یک روز گرم تابستانی زیر سایه چادری در هفتتپه مأمن لشکر خط شکن 25 کربلا لابهلای تپه ماهورها ، تک و تنها نشسته بودم . شهید نورالله ملاح را دیدم که از دور در طراز نرم و ملایم نور با لبخندی از جنس سرور به طرفم میآمد . سرش را از ته تراشیده بود. مهربان کنارم نشست.