ضد انقلاب پادگان رو محاصره کرده بود
نیروهای شهید کاوه کم بودند و اسلحه و مهمات کافی برا مقابله نداشتند
محمود می دونست اگه درگیر بشن ، شکستشون حتمیه
توی همین گیر و دار شهید کاوه تصمیمی گرفت که همه رو شگفت زده کرد
چند تا دودکش حموم رو روی پشت بام پادگان قرار داد
ضد انقلاب با دیدین دودکش ها از دور فکر کرد نیروهای بسیجی برا نبرد کمین کردند
یکی از رزمنده ها رو هم گذاشت روی پشت بام
از هر ادوات جنگی که داشتند یه قبضه تحویلش داد
بهش گفت: هر وقت دستور دادم ، هر دقیقه با یکی از ادوات تیری رو شلیک کن
اون رزمنده هم اینکار رو کرد
یه بار با آر پی جی ، یه بار با کلاش ، یه بار با تیر بار و ... شلیک کرد
نیروهای ضد انقلاب فکر کردند کل نیروهای بسیجی روی پشت بام پادگان کمین کردند
شروع کردند به تیراندازی به سمت پادگان و از اطراف خودشون غافل شدند
شهید محمود کاوه هم با نیروهاش خودشون رو طبق نقشه به پشت ضد انقلاب رسوند
اونا رو غافلگیر کرد و عملیات با کمترین تلفات به نفع اسلام تموم شد ...
خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود کاوه