حمید که توی جبهه بود خواب عجیبی دیدم
خواب دیدم رفته ام زیارت حرم آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
موقع زیارت چشمم خورد به کاغذی که شبیه یه تابلو چسبیده بود به ضریح پیامبر
روی کاغذ نوشته بوده : شهید حمید شیخ الاسلامی
... حمید که از جبهه برگشت خوابم رو براش تعریف کردم
تا تعریف کردم فقط لبخند زد
چند روز بعد با سپاهیان حضرت محمد صلی الله علیه و آله رفت جبهه
سفر آخرش بود و شهید شد
از کل بدنش فقط یکی از پاهاش رو برامون آوردند
رفت به مهمونی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
خاطره ای از زندگی شهید حمید شیخ الاسلامی
منبع: کتاب کرامات شهدا ... راوی: برادر شهید
بار دیگر گستاخی و حماقت ابوجهل های زمان ، قلب مسلمین جهان را به درد آورد
ما عاشورائیان تاب و تحمل این اهانت را نداریم
بی حرمتی به رسول مهربانی ها ،جرئت خاموشی را از من گرفت
خواب را بر چشمانتان حرام می کنیم ای یزیدیان زمان
باشد که با حماقت خود ، در دریای خروشان خشم مسلمین به درک واصل شوید...
انشاءالله