بچه جنگ و جبهه و دفاع مقدس بود.. می گفت : جبهه ها و رزمنده های ما همه
معادلات و فرضیات و حتی تجربیات دانشمندان و اهل علم را بر هم زده بودند...
تعریف می کرد که استادشان در سر کلاس درس می گفته : تمام عضلات بدن از مغز دستور می گیرد؛
اگر ارتباط مغز با اعضای بدن قطع بشود ، اعضا هیچ حرکتی نخواهند داشت...اگر هم داشته باشند
کاملا غیر ارادی و نامنظم خواهد بود...
به اینجا که رسید زد زیر گریه و گفت : ببخشید استاد !
وقتی ترکش توپ سر رفیق منو از زیر چشم هایش برد تا یک دقیقه الله اکبر می گفت ....
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
217 | 6791 | sarbandhay |
![]() |
183 | 6872 | baran |
![]() |
61 | 4487 | msn |
![]() |
16 | 1160 | baran |
![]() |
1 | 771 | msn |
![]() |
2 | 971 | msn |
![]() |
4 | 892 | msn |
![]() |
1 | 758 | msn |
![](http://up.sarbandhay-khaki.ir/up/sarbandhay/akspost/si6J9T_462.jpg)
![//www.afsaran.ir/media/168850?lid=263090 افسران - احساس تکلیف](http://media.afsaran.ir/siKO5T_535.jpg)
او نیز به نوعی در قبال انقلاب اسلامی « احساس تکلیف » کرده بود.
![](http://uploadsho.ir/Bahar92/1365255609.jpg)
فرمانده با شور و حرارت مشغول صحبت بود و تقسیم وظایف میکرد و گروه ها یکی یکی توجیه
می شدند.
یکدفعه یادش آمد باید خبری را به قرارگاه برساند. سرش را چرخاند و به یک رزمنده نوجوان گفت:
پاشو با اون موتور سریع برو عقب این پیغام رو بده. رزمنده نوجوان بلند شد.
خواست بگوید موتور سواری بلد نیستم اما فرمانده آنقدر ابهت داشت که نتوانست چیزی بگوید.
دوید سمت موتور و فرمانش را توی دستش گرفت و شروع کرد به دویدن که صدای خنده همه ی
رزمندگان بلند شد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
![](http://www.tejaratbank.ir/portal/DesktopModules/Contents/assets/basij/m860619_basig4.jpg)
رزمنده تازه واردی به یکی از بچه ها گفت:
وقتی در تیررس دشمن قرار می گیری برای اینکه کشته نشی چی میگی؟
اونم جواب داد: اولاْ باید وضو داشته باشی
بعد رو به قبله و طوری که کسی نفهمه میگی:
اللهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین
بعد که عربی به فارسی برگردانده شد ، آن برادر ساده گفت:
اخوی غریب گیر آوردی؟
سعید ثعلبی همان رزمنده شجاعی است که این روزها به دلیل ضایعه شیمیایی و خس خس گلویش به ناچار از کپسول اکسیژن استفاده می کند.
![](http://labkhandhaye-khaki.persiangig.com/labkhandhaye-khaki/saeedsalabi.jpg)
به نقل از این رزمنده عزیز:
... قبل از مجروحیت ام، در عملیات بیت المقدس برای آزادی خرمشهر از ناحیه دست چپ زخمی شدم و یک بار دیگر دچار موج انفجار شده بودم، با این همه دوباره به جبهه برگشتم. سال 62 در عملیات خیبر شیمیایی شدم.
... سال 65 نیز در شلمچه دچار مجروحیت شیمیایی عامل گاز اعصاب شدم. عراقی ها بعد از این که فاو را گرفتند، می خواستند شلمچه را هم بگیرند که ما آنجا بودیم. برای همین هواپیماها آمدند و ده تا ده تا بمب های گاز اعصاب ریختند. ما توی سنگرمان بودیم، رفتیم ماسک زدیم اما دیگر فایده ای نداشت. سه نفر بودیم که هر سه تشنج کردیم... و ...
برای بهبود حال این رزمنده شیمیایی عزیز سه صلوات بفرستید.
ماهنامه فرهنگی، اجتماعی آشنا | نیمه دوم مرداد ماه 1390 | شماره 171